این روزا
و اما اینروزایه گل پسر مامانی پسرم اینروزا فقط تو حرف میزنی حرف و حرف و حرف،البته این مابین یکمی به فکت و گوشهایه ما استراحت میدی،اونم زمانی که خوابی. شیطون و شیرین و دوست داشتنی. دیروز تویه آشپزخونه بودم و صدات کردم که بیای تا سیب زمینی سرخ شده بخوری و تو در جواب من گفتی: مامانی ،نمیتونم بیام مامان: چرا پسرم پارسا: مامانی،آخه این به من چپسیده(چسبیده) با تعجب اومدم ببینم که چی بهت چسبیده و با این صحنه مواجه شدم و جواب تو که به من میگفتی: ببین،ببین،گندالو به من محتم(محکم)چپسیده دیروز با بابا رامین رفتیم تا میوه بگیریم و شما هم با ما میومدی و گاهی اوقات از بابا پول رو میگرفتی و میدادی به آقایه فرو...